در باب مسعود شصتچی فوتبال ایران
بفرمایید دوباره برای احمدینژاد نامه بنویسید
تاریخ: 1396/01/19
زمان: 12: 43
نوع: خبر
رسول بهروش
یک- مسلما زشتترین اتفاق بازی پرسپولیس و پیکان، حتی قبیحتر از درگیری دو بازیکن سرشناس دو تیم در میانه میدان، مصاحبه حیرتانگیزی بود که مجید جلالی در نشست خبری انجام داد. سرمربی پیکان که ید طولایی در «من غریبم» بازی دارد، این بار بیآنکه هیچ دلیل خاصی داشته باشد به سیم آخر زد و باشگاه پرسپولیس، تیم داوری مسابقه و نیز فدراسیون فوتبال را به چالش کشید. در شرایطی که همه شوکه شده بودند، جلالی یک بار دیگر ادعا کرد شرایط در فوتبال ایران کاملا به زیان امثال اوست که صادقانه و خالصانه در حال فعالیت هستند! این مطالب در حالی مطرح میشد که تلاش کارشناسان داوری برای یافتن حتی یک سوت اشتباه مهم علیه پیکان به هیچکجا نرسید. به اذعان این گروه، شاید تنها اشتباه قاضی میدان عدم اخراج بازیکن پیکان در دقایق پایانی بود که با توجه به فاصله یک گله دو تیم در آن دقایق میتوانست ضربهای مهلک به پرسپولیس بزند. به علاوه داور در دقیقه هشتم در تصمیمی بسیار سختگیرانه خطای سروش رفیعی را اعلام کرد که این ضربه کاشته، جدیترین موقعیت پیکان در کل مسابقه را به دنبال آورد. با این همه اما، آنکه اعتراض دارد آقای جلالی است؛ مردی که 48ساعت بعد از بازی هم حرفهایش را در چند مصاحبه دیگر تکرار کرد تا نشان بدهد شورش عجیبش در نشست خبری به خاطر هیجان بعد از باخت نبوده و واقعا به حرفهای عجیبی که میزند باور دارد!
دو- شاید اگر یک سیاهه از بزرگترین سوءتفاهمهای تاریخ فوتبال کشورمان ردیف کنیم، مجید جلالی جایی آن بالا بالاهای فهرست را به خودش اختصاص بدهد. آن روزها که مردم هنوز اینقدر آلوده تکنولوژی نشده بودند، مسعود شصتچی فوتبال ایران یک لپتاپ جلوی خودش باز کرد و از پشت همان، به خیلی جاها رسید. او به خاطر همان یک سیستم کامپیوتری و یک عینک ذرهبینی و چهار تا جمله قشنگ، تبدیل شد به نماد مربیان نوگرای ایرانی و امروز 15سال است که نان این برچسب را میخورد. تقریبا همه مربیان نسل آقا مجید بازنشسته شدند و امروز استراحت میکنند. او اما هنوز روی صندلیاش نشسته و با همان ترفندهای قدیمی، قراردادهای نجومی میبندد. خیلی از مدیرانی که هر سال با جلالی توافق میکنند، اصلا به خودشان زحمت نمیدهند چند دقیقه تحقیق کنند و ببینند دستاورد او در این همه سال فعالیت چه بوده است؟ غیر از قهرمانی لیگ سوم با پاس پرستاره تهران که آن همه «اسرار مگو»ی خودش را دارد، جلالی چه گلی به سر این فوتبال زده که همچنان از تیمی به تیم دیگر منتقل میشود؟ امروز حداقل میدانیم که پنج بازیکن درست و حسابی در این فوتبال هستند که علی دایی کشفشان کرده؛ در مورد جلالی با قطعیت به اسم کدام ستاره میتوان رسید؟ او در طول سه سالونیم حضور در باشگاه مدرن و ساختارمند فولاد چه کرد؟ آیا جز این بود که در پایان قراردادش فولاد را در ردههای انتهایی جدول در محاصره شعارهای اعتراضی هواداران شاکی رها کرد و رفت؟ جلالی که اینقدر از کار در باشگاههای بیهوادار گلایه دارد، در تراکتورسازی تبریز چه کارنامهای داشت؟ آیا همیشه فقط دیگران مقصر بودهاند و حق او پایمال شده است؟
سه- اوایل دولت اول محمود احمدینژاد، مجید جلالی نامهای برای او نوشت و از جولان مربیان خارجی در فوتبال ایران گله کرد. در روزهایی که همین برانکو سرمربی تیم ملی بود، آقا مجید برای رییس دولت نوشته بود در فوتبال ایران باید قدر مربیان داخلی دانسته شود و از این حرفها. او سالها بعد مدعی شد نامهاش به احمدینژاد هیچ نتیجه خاصی نداشته. البته استاد شکسته نفسی میفرمایند. اتفاقا به نظر میرسد تنها اقدام «موثر» آقای جلالی در همه این سالها، همان نامه کذایی بوده است؛ چرا که بعد از عصر برانکو، تیم ملی دست مربیان فاخر ایرانی افتاد. اول قلعهنویی کار را گرفت و بعد از آن علی دایی سرمربی تیم ملی شد. محمد علیآبادی سالها بعد افشا کرد علی دایی به دستور خود احمدینژاد سرمربی تیم ملی شد؛ یعنی همان مقام عالیرتبهای که به توصیه جلالی به پاسداشت جایگاه مربیان ایرانی مشغول شده بود. امروز اما متاسفانه یک بار دیگر شاهد حضور یک مربی خارجی روی نیمکت تیم ملی هستیم که نتیجه آن، فجایعی مثل کسب چهار پیروزی پیاپی برابر کره، سه سال شکست نخوردن از رقبای آسیایی، یک سال گل نخوردن در مسابقات رسمی، سبقت گرفتن از هلند در رنکینگ فیفا و عنقریب دو دوره حضور متوالی در جامجهانی بوده است. الحق که هر چه سریعتر باید جلوی این کابوس گرفته شود. حالا که آقای احمدینژاد یک بار دیگر به پهنه فعالیت سیاسی برگشته و در انتخابات پیش رو از شرکایش پشتیبانی میکند، بد نیست جلالی هم دومرتبه قلم و کاغذ حاضر کند و برای چهره سیاسی مورد علاقهاش نامه بنویسد. آقا مجید این بار حتی میتواند به ضایعهای مثل قهرمانی مقتدرانه پرسپولیس با یک مربی خارجی هم اشاره کند؛ مردی که از قضا 12سال پیش مهمترین سوژه نامهنگاری او به احمدینژاد بود!
چهار- چند سال پیش دیدگاه برخی مربیان فوتبال ایران در مورد دریافت یا عدم دریافت یارانه نقدی منتشر شد که خیلی جالب بود. مجید جلالی در آن زمان تاکید کرده بود از گرفتن یارانه نقدی صرفنظر نمیکند، به این دلیل که: «کسی از آیندهاش خبر ندارد. شاید دو سال دیگر زندگی من به طور کلی عوض شود و به یارانه نیاز داشته باشم.» در حقیقت ما با آدمی طرف هستیم که سالی چندصد میلیون درآمد دارد، اما با همین پول نمیتواند طوری برای خودش برنامهریزی کند که بعدها محتاج ماهی 45هزار تومان یارانه نقدی نباشد، بعد باشگاههای عمدتا دولتی کشور در این سالها تیمهایشان را با بودجه هنگفت عمومی در اختیار او قرار دادهاند تا آینده را برایشان بسازد. غمانگیز است؛ نه؟!